۱۳۸۹/۰۱/۰۹

۱۳۸۹/۰۱/۰۳

أحسن حال

هنگام دعاطلب كنم أحسن حال

درسال جديدازخداي متعال

اي كاش كسي اگرچه ٨٩است

هشتش گرو نهش نباشدامسال

۱۳۸۸/۱۲/۲۴

عشق تو مرا الست و منكم ببعيد

عشق تو مرا الست و منكم ببعيد
 هجر تو مرا  عند عذابي لشديد
بر گرد لبت نوشته يحيي و يميت
من مات من العشق فقط مات شهيد
 آن دم كه شود اذا السماء فطرت
 و آنگه كه شود اذا نجوم كدرت
من چنگ زنم دامنت اندر سئلت
 گويم صنما باي ذنب قتلت 

۱۳۸۸/۱۲/۲۰

جشن عاطفه ها

به جاي آنكه بگوييم شاديهايمان را تقسيم كرديم، بهتر است بگوييم شاديهايمان را وسعت بخشيديم.

۱۳۸۸/۱۲/۱۷

آدم هفت خط

ما معمولاً عادت داریم در توصیف اشخاص زیرک و باهوش و اکثراً رند و مکاراز اصطلاح "آدم هفت خط" استفاده کنیم! اما چرا؟

روایتی درمورد ریشۀ تاریخی اصطلاح "هفت خط" وجود دارد. این روایت بر می گردد به آئین شرابخواری در حضور پادشاه در دوران ساسانیان. در آن زمان پیمانه های ظریف و زیبائی از شاخ گاو یا بزکوهی درست می کردند که چون پایه نداشته است کسی نمی توانسته آن را روی زمین یا میز بگذارد و از نوشیدن شرابِ ریخته شده در پیمانه اش طفره برود. از این رو دارندۀ جام مجبور بوده است محتویات آنرا لاجرعه سربکشد. اما برای اینکه کسی بیش ازاندازۀ ظرفیت خود باده گساری نکند واز سرِ مستی با حرکت و یا گفتار خود، احترام و شأن مجلس شاهانه را از بین نبرد، هر کدام از مدعوین، پیمانه (شاخ) مخصوص خود را داشته که به جهت تعین میزان توانائی او در باده گساری خطی در داخل آن شاخ کشیده شده بوده که ساقی برای دارنده پیمانه فقط تا حدِ همان خط، شراب در پیمانه اش می ریخته است .

به مرور زمان تمامی پیمانه های شراب را با هفت خط، مشخص و درجه بندی کردند. در مجالسی که پادشاه حضور داشته است، میهمانان معمولاً از سه تا شش خط شراب می نوشیده اند. اما بوده اند افرادی که " لوطی" نیز خوانده می شده اند که تا هفت خط را شراب می نوشیدند بدون آنکه حالتی مستانه درآنها ظاهر شود که در پی آن دست به حرکاتی بزنند که موجب هتکِ حرمتِ حضور پادشاه در مجلس بشود.

این قبیل افراد را "هفت خط" می نامیده اند، یعنی که آنها افرادی صاحب ظرفیت و زرنگ بوده و به کلیه رموز و فنون شرابخواری تسلط کامل داشته اند.

این اصطلاح به مرور زمان جنبه عام و مَجازی پیدا کرده و در فرهنگ عامه به افراد باهوش و زیرک و مرد رند "هفت خط" اطلاق گردیده است.

جهت مزید اطلاع اضافه ميشود که هر یک از خطوط هفتگانه جام شراب، اسم ویژۀ خود را داشته است:

1-              خط مزور - کمترین میزان شراب در جام

2-              خط فرودینه

3-              خط اشک

4-              خط ازرق (خط شب، خط سیاه یا خط سبز) این خط کاملاً در وسط پیمانه بوده و خط اعتدال درشرابخواری محسوب می گردیده است.

5-              خط بصره

6-              خط بغداد

7-              خط جور که لب پیمانه بوده و جام بیش از آن جا نداشته؛ به عبارت دیگر جام لبریز از شراب می بوده است. (شمارۀ خط های جام را در پاره ای از اسناد بالعکس نیز نوشته اند که به آن ترتیب خط جور خط اول و خط مزور خط هفتم محسوب می گردیده که به گمان من چندان درست به نظر نمی رسد.)

۱۳۸۸/۱۲/۱۶

شرم بر دانمارك

شرم بر دانمارك
جنايتي كه هر ساله در جزيره فارو در دانمارك به مناسبت بلوغ نوجوانان و ورود به مرحله بزرگسالي قربانياني جز دلفين هاي باهوش و زيباي كالدرون ندارد
اين دلفين ها براي بازي و دوستي به نزد انسانها مي آيند و انسان هاي متمدن !!! با ظربات چاقو بدن آنها را زنده زنده سلاخي مي كنند تا دلفين ها در خون خود جان بدهند


..
اين ايميل را آنقدر فوروارد مي كنيم تا به دست كساني برسد كه بتوانند جلوي اين جنايت هولناك نسبت به طبيعت و موجودات زنده را بگيرند
.
ما تنها يك زمين داريم
زمين خانه ماست
حامي محيط زيست باشيم 

چند جمله از دکتر الهی قمشه ای برای خانه

 
 

Sent to you by Ali via Google Reader:

 
 






ثروت خانه در شادي است
زيبايي خانه در پاکيزگي است
شرافت خانه در دوستي است
سعادت خانه در خداپرستي است
حرارت خانه در عشق است


بصورت متن تکست هم نوشتم تا در موتورهای جستجو ایندکس شود!

به نظر من این جمله ها را بصورت پرینت شده در خانه خود جایی که همه آن را ببینند بزنید تا همیشه یادتان باشد.



 
 

Things you can do from here:

 
 

۱۳۸۸/۱۲/۱۱

به اندازه معلوماتم بالا رفته ام

به اندازه معلوماتم بالا رفته‌ام

 عالمي رفته بود بالاي منبري كه سه پله داشت و براي مردم سخن مي‌گفت. زني
از پايين منبر بلند شد و مسئله‌اي از او پرسيد. او گفت نمي‌دانم.

زن گفت تو كه نمي‌داني پس چرا سه پله از ديگران بالا نشسته‌اي؟

 گفت: اين سه پله را كه بالاتر نشسته‌ام به آن اندازه‌اي است كه من
مي‌دانم و شما نمي‌دانيد، به اندازه معلوماتم بالارفته‌ام.

اگر به اندازه‌ي مجهولاتم مي‌خواستم بالا بروم لازم بود منبري درست كنم
كه تا فلك الافلاك بالا مي‌رفت.

پا روی خویش بگذار


پا روي خويش بگذار

چوپان بيچاره خودش را كشت كه آن بز چالاك از آن جوي آب بپرد نشد كه نشد.

او مي‌دانست پريدن اين بز از جوي آب همان و پريدن يك گله گوسفند و بز به
دنبال آن همان.

عرض جوي آب قدري نبود كه حيواني چون نتواند از آن بگذرد... نه چوبي كه بر
تن و بدنش مي‌زد سودي بخشيد و نه فريادهاي چوپان بخت برگشته.

پيرمرد دنيا ديده‌اي از آن جا مي‌گذشت وقتي ماجرا را ديد پيش آمد و گفت
من چاره كار را مي‌دانم. آنگاه چوب دستي خود را در جوي آب فرو برد و آب
زلال جوي را گل آلود كرد.

بز به محض آنكه آب جوي را ديد از سر آن پريد و در پي او تمام گله پريد.

چوپان مات و مبهوت ماند. اين چه كاري بود و چه تأثيري داشت؟

پيرمرد كه آثار بهت و حيرت را در چهره چوپان جوان مي‌ديد گفت:

تعجبي ندارد تا خودش را در جوي آب مي‌ديد حاضر نبود پا روي خويش بگذارد
آب را كه گل كردم ديگر خودش را نديد و از جوي پريد.

... و من فهميدم اين كه حيواني بيش نيست پا بر سر خويش نمي‌گذارد و خود
را نمي‌شكند چه رسد به انسان كه بتي ساخته است از خويش و گاهي آن را
مي‌پرستد.

۱۳۸۸/۱۲/۱۰

ترانه ی زیبای سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا

ترانه ی زیبای سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا
از مرحوم رهی معیری
دانلود

ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کند

بر حسن شور انگیز تو عاشق تر از پیشم کند

زان می که در شبهای غم بارد فروغ صبحدم

غافل کند از بیش و کم فارغ ز تشویشم کند

نور سحرگاهی دهد فیضی که می خواهی دهد

با مسکنت شاهی دهد سلطان درویشم کند

سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا

وز من رها سازد مرا بیگانه از خویشم کند

بستاند ای سرو سهی سودای هستی از رهی

یغما کند اندیشه را دور از بد اندیشم کند